دنیایی از دیدنی ها

دنیایی از عکس ؛ sms ؛اس ام اس سرکاری ؛.جک:طنز::. و اس ام اس عاشقانه جدید::..

دنیایی از دیدنی ها

دنیایی از عکس ؛ sms ؛اس ام اس سرکاری ؛.جک:طنز::. و اس ام اس عاشقانه جدید::..

سخن بزرگان

پس امروز به دست خویش عطا کنید ، باشد که شهد گوارای سخاوت ،

نصیب شما گردد ، نه مرده ریگی وارثانتان. جبران خلیل جبران


 


خویشتن و مردم را هنگامی می شناسی ، که تنها شوی . اُرد بزرگ

 


از ابرانسان است که انسان های برتر دلگرمی و شجاعت می گیرند . فردریش نیچه

 


غذایی را بخور که می پسندی ,لباسی را پبوش که مردم می پسندند. ادیبان
 



اول اندیشه، وانگهی گفتار . لائوسته


 

اولین درسی که والدین باید به فرزندان خود بیاموزند، صداقت است. شوپنهاور

 


اگر سخن چون نقره است، خاموشی چون زر پربهاست. لقمان

 


در پشت هیچ در بسته ای ننشینید تا روزی باز شود . راه کار دیگری جستجو کنید و اگر نیافتید همان در را بشکنید . اُرد بزرگ

 


ازدواج چیزی جز یک دوستی که به تصویب پلیس رسیده است نیست . سارا برنار
 



هیچ گاه برای آغاز دیر نیست ، همین بس که به خود بگویم این بار کار نا تمام را پایان می دهم . اُرد بزرگ
 



آن که به خداوند پاک و مهربان بیش از دگران امید و بیم بسته است ، بیش از همه در خور ستایش است . بزرگمهر

 


انسان! خودت به یاری خود برخیز! . بتهوون

 


اگر به عمق اعتقادات نفوذ کنیم، درخواهیم یافت که تمام ارزش ها بی پایه و عقل ناتوان است. هر اعتقاد به صحت و درستی هر چیز ضرورتاً نادرست است. چون جهان حقیقی وجود ندارد. والاترین ارزش‌ها خودشان را نابود می‌کنند و هدفی در کار نیست، چرا که هیچ وقت پاسخی نمی یابند . فردریش نیچه 

ادامه مطلب ...

داستـان بهشـت

مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت‌ها طول می‌کشد تا مرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند.
پیاده‌روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می‌ریختند و به شدت تشنه بودند. در یک پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند که به میدانی با سنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود که آب زلالی از آن جاری بود. رهگذر رو به مرد دروازه‌بان کرد: «روز به خیر، اینجا کجاست که اینقدر قشنگ است؟»
دروازه‌بان: «روز به خیر، اینجا بهشت است.»   داستان,مطالب آموزنده,داستان کوتاه
- «چه خوب که به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه‌ایم.»
دروازه‌بان به چشمه اشاره کرد و گفت: «می‌توانید وارد شوید و هر چه قدر دلتان می‌خواهد بنوشید.»
- اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان: واقعأ متأسفم. ورود حیوانات به بهشت ممنوع است.

» ادامه مطلب را بخوانید.. داستان,مطالب آموزنده,داستان کوتاه

ادامه مطلب ...